داستان آموزنده ♥♥♥
وقتیکه پدر و مادرم نامزد شده بودند، پدرم قصد کرده بود سوره آل عمران را حفظ کند و بجای مَهریه به مادرم اهدا کند.
زمانیکه من نامزد شدم، پدرم به نامزدم (شوهرم) گفت: تو باید یک سورهای از قرآن را بجای مهر حفظ کنی. والا ازدواج دخترم با تو نخواهد شد.
از من خواستند تا یک سوره را انتخاب کنم… و من سوره النور را انتخاب کردم… ازینکه این سوره حاوی قوانین زیادی است و به نظر من حفظ کردنش آسان نیست.
روز قبل از عروسی ما؛ با وجود اینکه مصروف آمادگی مراسم و نکاح بودیم، قرآن همواره در دست نامزدم بود.
البته جریان حفظ مکمل سوره یک ماه را دربر داشت…
چند روز قبل از محفل عروسی، نامزدم نزد پدرم حاضر شد تا سوره را که حفظ کرده قرائت کند.
پدرم به نامزدم گفت: هر بار اشتباه کردی، مجبور هستی مکمل سوره را از آغاز آن قرائت کنی :)
شوهرم به قرائت سوره النور به صدای لطیف/ملایم آغاز کرد. این صحنهی زیبا هرگز فراموشم نخواهد شد. من و مادرم به یکدیگر نگاه میکردیم و منتظر بودیم چه وقت اشتباه میکند تا از ابتدا شروع کند، که بدون شک در آن برای من “اجر” بود.
اما شوهرم – خداوند برکت نصیبش کند – مکمل سوره را حفظ کرده بود و حتی یکبار هم اشتباه نکرد.
وقتیکه تمام کرد، پدرم او را در آغوش گرفت و برایش گفت: امروز حاضرم دخترم را برایت هدیه کنم ازینکه مهر او و تعهدی که بامن داشتی را بجا کردی.
او (شوهرم) مالی به عنوان مهر به من نپرداخت… و هیچ طلاییهم که دهها هزار هزینه دارد نخریدیم…
او مرا با کلام خداوند (ج) قانع ساخت.و این بود قرارداد بین ما…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نشر مطالب اسلامی صدقه جاریه است.
نظرات شما عزیزان:

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.: Weblog Themes By Pichak :.